به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در قزوین، حجت الاسلام والمسلمین حسین آقاعلیخانی، متولد 1323 شمسی در روستای خیارج از توابع شهرستان بوئین زهرا قزوین است که تحصیلات مکتبی خود را در مکتب خانه های روستا و تحصیلات ابتدائی را تا کلاس ششم در مدارس فرهنگی خیارج و قلعه هاشم خان طی کرد.
وی از نیمه دوم سال 1339 برای تحصیل علوم حوزوی وارد حوزه علمیه قزوین و مدرسه مرحوم مولاوردی خان شد که در این زمان ریاست حوزه با آیت الله سید ابوالحسن حسینی رفیعی بود.
*آغاز مبارزات
این روحانی مبارز که هم اکنون مسئولیت موسسه حوزه علمیه قزوین را بر عهده دارد، با اشاره به اولین فعالیت های خود علیه رژیم ستم شاهی با ذکر خاطره ای از آن ایام اظهار کرد: آغاز فعالیت مبارزاتی بنده به سال 1341 به قبل از تصویب انجمن های ایالتی و ولایتی بر می گردد که در 23 تیرماه 41 آقای جعفر شجونی در سخنرانی در مدرسه التفاتیه، به شاه حمله کرد، این مراسم در شب دوم نیز ادامه یافت. در این شب ماموران رژیم در صدد بودند تا آقای شجونی را دستگیر کنند، ولی با هوشیاری طلبه ها، ایشان را از مجلس خارج کرده و صبح روز بعد او را روانه تهران کردیم. این اتفاق آغاز تجربه های انقلابی بنده بود.
*واکنش ها به دستگیری امام(ره) در سال 42
وی با اشاره به دستگیری امام خمینی(ره) در سال 42 و عکس العمل مردم و روحانیت قزوین نسبت به این مسئله، عنوان کرد: بعد از دستگیری امام(ره) در 15 خرداد 1342، در قزوین نیز همزمان با سراسر کشور، به رهبری روحانیت و محوریت آیت الله حاج میرزا نصرالله شهیدی، بازاریان اعتصاب کرده و مردم با راهپیمایی، به سمت امامزاده حسین(ع) راه افتادند و اعتراض خود را به دستگیری امام نشان دادند.
وی افزود: 10 تیرماه 1342 شمسی، تلگرامی از طرف 61 نفر از روحانیون و طلاب قزوین به امام خمینی(ره) در زندان مخابره شد و خواهان زیارت ایشان بودند.
حجت الاسلام والمسلمین آقاعلیخانی با اشاره به عکس العمل مردم قزوین بعد از آزادی(ره) از زندان، بیان کرد: قزوین همانند شهرهای دیگر در زمان آزادی امام(ره)، چهره جشن و شادمانی به خود گرفت و پرچم سه رنگ بر سر در مغازه ها به اهتزاز درآمد و مردم چندین روز در مساجد و بازار به جشن و شادمانی پرداختند، البته شهربانی هم نام مغازه دارانی را که بر سر در خود پرچم نصب کرده بودند، یادداشت و گزارش می کرد.
*هجوم ماموران به مدارس
مدیر موسسه حوزه علمیه قزوین با بیان اینکه مدارس علمیه قزوین نقش مهمی در مبارزات انقلاب داشتند، عنوان کرد: مدارس علمیه شیخ الاسلام، سردار و صالحیه به عنوان مراکز علمی و پایگاه مبارزاتی، بارها مورد هجوم ماموران قرار گرفته و مخروبه و متروکه شده بودند که مجددا با تلاش های آیت الله باریک بین و آیت الله شالی بازسازی و در اختیار طلاب قرار گرفتند.
وی ادامه داد: مدرسه شیخ الاسلام در سال های 56 و 57 شمسی مرکز مبارزان و نگهداری سلاح و ساخت نارنجک دستی بود. مدرسه التفاتیه هم مرکز اجتماعات سیاسی بود و مدرسه مولاوردی خان نیز مرکز توزیع اعلامیه، نوارهای سیاسی و رساله های امام خمینی(ره) بود.
*دستگیری در سال 54
این مبارز دوران انقلاب با اشاره به نحوه دستگیری خود توسط ماموران رژیم، گفت: در سال 54 که سازمان مجاهدین خلق تغییر ایدئولوژی خود را اعلام کرد، سیل دستگیری ها شروع شد و بنده هم در روز 3 دی ماه همان سال به همراه تعدادی از مبارزین دستگیر و به اطلاعات شهربانی قزوین منتقل شدم.
*مرا آویزان کردند که بسیار کشنده بود
حجت الاسلام والمسلمین آقاعلیخانی ادامه داد: در اطلاعات شهربانی از من در مورد ضبط نوار سخنرانی آقای فلسفی پرسیدند، من هم گفتم که کار من نبوده است، در ادامه مرا به تهران و کمیته مشترک بردند و بعد از پاسخ منفی به سئوالات بازجو، مرا آویزان کردند که بسیار کشنده بود. در هر نوبت که از حال می رفتم، می گفتم "باز کن حرف می زنم"، ولی دوباره انکار می کردم و آنها هم دوباره مرا آویزان می کردند. حدود سه ماه در کمیته مشترک بودم و اکثر روزها در سلول انفرادی، بارها با روش های مختلف مورد شکنجه قرار گرفتم که کارسازترین آنها زدن کابل به زیر پاهایم بود.
* آه و ناله از شکستن استخوان ها
وی افزود: دستبند قپانی، آویزان کردن و آپولو از دیگر وسایل شکنجه بود. در آپولو، بر روی صندلی مینشاندند، دست ها و پاها را با براده های آهنی پیچ داده و سفت می کردند که فشار آن بر استخوان های دست و پا آه انسان را به آسمان بلند می کرد، بعد یک کلاه فضانوردی روی سر انسان قرار می دادند و تازه کابل زدن ها شروع می شد و فریاد و درد و خونریزی و شکستن استخوان ها هم به جایی نمی رسید، چرا که کلاه آپولو برای همین بود که فریادها، بازجوی شکنجه گر را آزار ندهد.
این مبارز دوران انقلاب ادامه داد: بر اثر همین شکنجه و فشارهای آویزان کردن سه مهره کمرم شکسته و خود به خود جوش خورده بود که آن موقع متوجه نشده بودم، ولی بعدها با شروع دردهای حاصل از آن وقتی به دکتر مراجعه کردم، متوجه این اتفاق شدم .
*محکوم به حبس ابد
حجت الاسلام والمسلمین آقاعلیخانی با اشاره به دوران محکومیت خود گفت: دادگاه بدوی مرا به حبس ابد محکوم کرد که این حکم در دادگاه تجدید نظر هم با استناد به بند یک ماده 310 اصلاحی قانون دادرسی و کیفری ارتش تایید شد.
وی به نحوه آزادی خود نیز اشاره کرد و افزود: من به همراه جمع زیادی از دوستان و همرزمان در 3 آبان ماه 1357 بعد از 34 ماه، به دلیل حضور سیل آسای مردم در صحنه های مبارزاتی انقلاب، و شکستن در زندان ها، آزاد شدم و بعد از ملاقات با آقای ناطق نوری، به روستای خود خیارج برگشتم و پس از دید و بازدید و برگزاری مراسم فوت مادرم که چند روز بعد از آزادی من به رحمت خدا رفت، به قزوین برگشتم و در خدمت مردم و روحانیت و هیئت علمیه مشغول به انجام وظیفه شدم.
مدیر موسسه حوزه علمیه قزوین ادامه داد: در هیئت علمیه حوزه قزوین، امور مربوط به تنظیم اعلامیه ها، هماهنگی و ترتیب دادن راهپیمایی ها و تظاهرات و دعوت سخنرانان برنامه های مبارزاتی را همراه با حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد ابوترابی انجام می دادم.
*تحصن در دانشگاه تهران
این مبارز دوران انقلاب با ذکر خاطراتی از آخرین روزهای پیرزوی انقلاب اسلامی، بیان کرد: در 6 بهمن ماه 1357 بنا به دعوت کمیته استقبال از امام خمینی(ره) به اتفاق علمای قزوین که من هم در خدمت شان بودم، به تهران رفتیم و شب را در منزل یکی از انقلابیون در اطراف حسینیه ارشاد که از قبل پیش بینی شده بود، مهمان بودیم، صبح که آماده رفتن به فروودگاه بودیم، خبر آوردند که دولت غیر قانونی بختیار فرودگاه را بسته است، به مدرسه رفاه رفتیم، بزرگان در آن مدرسه جمع بودند و در عکس العمل به بستن فرودگاه برنامه تحصن در دانشگاه تهران را اعلام و به سوی این دانشگاه حرکت کردند، در آغاز تعداد حاضرین 100 نفر بود، ولی دو روز بعد در 9 بهمن ماه تعداد متحصنین به 500 نفر و در 11 بهمن ماه این تعداد به 2 هزار نفر افزایش یافت و روحانیون متحصن به همراه مردم در محوطه دانشگاه دست به راهپیمایی زدند.
*استقبال از پیشوای انقلاب
حجت الاسلام والمسلمین آقاعلیخانی گفت: در 12 بهمن ماه روحانیون متحصن در دانشگاه تهران با انتشار بیانیه ای به تحصن خود پایان داده و همه با هم به استقبال پیشوای انقلاب رفتند.
انتهای پیام
نظر شما